این درگیری ذهنی به تنهایی اختلال مستقل محسوب نمیشود، اما میتواند زنگ خطری برای وجود اختلالات جدیتری مانند افسردگی، اختلالات اضطرابی، وسواس فکری عملی و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) باشد.
این اختلال چه زمانی نیاز به توجه و مداخلات درمانی دارد؟
در شرایطی که فرد با یکی از این اختلالات مواجه باشد، نشخوار فکری به عنوان یک علامت فعال میشود. در این حالت، فرد دچار اشتغال ذهنی مداوم با افکار منفی درباره گذشته یا آینده میشود. این افکار، که اغلب بینتیجه و بیثمر هستند، منجر به خستگی روانی، اختلال خواب و در نهایت کاهش کیفیت زندگی فرد میشوند.
شخص ممکن است به طور مداوم احساس گناه، شکست، یا نگرانی نسبت به آینده داشته باشد، بدون آنکه توانایی توقف این افکار را داشته باشد یا راهحلی برای آنها پیدا کند.
در اختلال وسواس فکری عملی، فرد با افکار تکرار شونده دچار رنج است و برای کاهش اضطراب، رفتارهای وسواسی انجام میدهد. در اختلال اضطراب فراگیر یا فوبیا، اشتغال ذهنی با احتمالات منفی آینده شدت میگیرد.
در اختلال افسردگی، فرد به طور مداوم با احساس گناه یا بیارزشی نسبت به گذشته درگیر میشود؛ این علامت در بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه نیز وجود دارد و میتواند بازگشت به افکار یا خاطرات دردناک را تسریع کند.