
در این دوره، شعرا و ادیبان بهعنوان یکی از ابزارهای اصلی این جنگ اعتقادی، توسط دو جبههی حق و باطل جایگاه ویژهای پیدا کردند. با این تفاوت که شعرای وابسته به دربار عباسی به شکل بیسابقهای مورد حمایت مالی قرار میگرفتند و معدود شعرای مبلغِ دستگاه امامت، دچار خطر جانی و تعرض به مال و ناموس بودند.
آنچه تاریخِ سانسورشده برای ما از شعرای اصیل شیعی بهجا گذاشته، نامهایی نظیر دعبل است؛ و در خصوص چند نام دیگر، آنقدر دامنهی مناقشه بالاست که دستکم صاحب این قلم، در جستجوها نتوانست به داوری مشخصی دربارهی آنها برسد.
از آن سو، لیست بلندی از شعرای درباری، نظیر جاحظ آمده که علیرغم تبحر بسیار بالایش در شعر و ادبیات عرب، هم در مناقب اهلبیت (ع) روایاتی را آورده، و هم به طمع پولپاشیهای کمنظیر مأمون عباسی، رسالهی عبّاسیه را نوشته است. او پیشتر نیز، در ازای دریافت مبالغ بالا، رسالهی عثمانیه را کتابت کرده بود؛ رسالههایی که تا چند صد سال، مرجع دستگاه تبلیغاتی خلفای وقت و ابزار اقناع دستگاه فکری مردم زمانه خود بودند.
داستانهای زیادی آمده که مأمون، برای یک قصیدهی دهبیتی، تا صد هزار سکهی طلا پاداش میداد. این سیاست فرهنگی، حتی برخی از یاران نزدیک ائمه (ع) را دچار انحراف کرد؛ تا جاییکه وکیل امام موسیبنجعفر (ع) در ازای سی هزار سکهی طلا حاضر شد در جمع به امام رضا (ع) توهین کند.
تاریخ نوشته که در یک جلسه شعرخوانی، هارونالرشید عباسی به سه شاعر، بابت چند بیت شعر، صد هزار سکهی طلا صله داد. یکی از آن شعرا، فردی به نام مروانبنابیحفصه بود؛ فردی شبیه جاحظ که هم در مدح امویان شعر گفت و هم در دستگاه تبلیغات عباسی جایگاه ویژهای داشت.
شاید حالا بهتر بتوان راز تجلیل و تکریم ویژهی اهلبیت (ع) بهویژه امام رضا (ع) از شعرایی که بیواهمه در مسیر تبلیغ تشیع حرکت میکردند را فهمید.
یکی از صحنههای بارز تقابل ابزارهای تبلیغاتی اموی و رضوی، صحنهی مشهور حضور دعبل خزاعی در مجلس مأمون است؛
آنجا که بعد از تمام شدن بساط شعرخوانی و مدح دستگاه عباسی و صلهپاشیهای زیاد، ناگهان قصیدهی معروف دعبل خزاعی، ورق را در مقابل چشم هزاران نفر از مردم تغییر داد. این قطعههای تاریخی در سریال ولایت عشق و با صدای زیبای محمد اصفهانی بهخوبی به تصویر کشیده شده است.
ابن بابویه در روایت این رخداد مینویسد: همینکه ابیات به اینجا رسید:
خروجُ إمامٍ لا محالةَ واقعٌ
یقومُ علی اسمِ اللهِ بالبرکاتِ
(آنچه امید میدارم، ظهور امامی است که البته ظهور خواهد کرد و با نام خدا و یاری او و با برکتهای بسیار به امامت قیام خواهد کرد و هر حق و باطلی را تمیز و مردم را به نیک و بد، پاداش و کیفر خواهد داد)،
حضرت رضا (ع) بسیار گریست. بعد سر بلند کرد و فرمود:
ای خزاعی! روحالقدس، این دو بیت را به زبان تو انداخته است؛ آیا میدانی آن امام کیست؟
گفتم: نه، مولای من؛ جز اینکه شنیدهام امامی از خاندان شما خروج خواهد کرد و دنیا را از فساد، پاک و پر از عدل و داد خواهد نمود.
فرمود: میخواهی در اینجا دو بیت الحاق کنم تا قصیدهات تمام شود؟
گفتم: بله، ای فرزند رسول خدا.
پس حضرت این دو بیت را فرمود:
و قبرٌ بطوسٍ یا لها من مصیبةٍ
ألحّتْ علی الأحشاءِ بالزفراتِ
إلی الحشرِ حتی یبعثَاللهُ قائماً
یفرّجُ عنّا الغمَّ و الکرباتِ
و بدین نحو، حضرت با بصیرتی خاص و تسلط بر ادبیات، دو مفهوم مهدویت و شهادت مظلومانهی خود را در تاریخ ثبت نمودند.
دعبل، پس از این مجلس از مشهد به سمت ایران آمد و پیش از رسیدنش، این ابیات در شهرهای ایران پیچیده بود. هرچند زبان تند این شاعر آزاده در نقد و هجو عباسیان، آخرالامر با سمی که به او خوراندند، بسته شد.
شب شهادت امام رضا (ع)
دکتر مجید احمدی