
در دل یکی از محرومترین مناطق ایران، جایی که امکانات پزشکی به حداقل ممکن میرسد و پزشکان طرحی با حقوقی ناچیز و کارانههایی که گاه با یک سال تأخیر پرداخت میشود، با جان بیماران گره خوردهاند، صحنهای رخ داد که بوی زندگی میداد.
مادری جوان، پیش از رسیدن به بیمارستان خاتمالانبیاء(ص) ایرانشهر، در حادثه ای جان باخته بود. اما چیزی در نگاه پزشک اورژانس، دکتر حمیدرضا بهبهانی، روشن شد؛ او فقط مرگ را ندید، بلکه احتمال زندگی را حس کرد.
با دیدن شرایط و بررسی سریع جنین در رحم مادر، لحظهای درنگ نکرد. بیدرنگ دستور پروتکل احیای مادر را داد و تصمیم به انجام سزارین اورژانسی گرفت. در کمتر از ده دقیقه، عمل آغاز شد؛ اما آنچه بعد از آن رخ داد، چیزی فراتر از پزشکی بود.
نوزاد، پس از ۸ دقیقه عملیات احیا، با نگاهی آرام به دنیا برگشت.
نه گریهای، نه فریادی؛ فقط نگاهی که امید را به اتاق سرد اورژانس پاشید؛ نگاهی که خود پزشک آن را چنین توصیف کرد لحظهای که شکم مادر را باز کردیم و به نوزاد رسیدیم دیدیم با چشمانش نگاه میکند این بهترین حس زندگی بود…
در شرایطی که دکتر بهبهانی و امثال او با کمترین حقوق و امکانات در خط مقدم سلامت مردم ایستادهاند، او از هیچکس گلایه ای و از هیچ مسئولی انتظاری ندارد.
با لبخند از مردم مهربان ایرانشهر میگوید که برایش لباس محلی هدیه آوردهاند و از همکارانش که آن شب همراهش بودند، با احترام یاد میکند.
حالا نوزاد در بخش مراقبتهای ویژه (NICU) تحت نظر است و وضعیت عمومیاش پایدار گزارش شده است.
اما چیزی که باقی مانده، نه فقط نجات یک جان، بلکه ثبت لحظهای است که لبخند زندگی را در دل تاریکی شکفت.
در جهانی پر از خبرهای تلخ، گاهی یک نگاه کوچکِ یک نوزاد، میتواند یادمان بیاورد چرا بعضیها با تمام وجودشان، قسم پزشکی را زندگی میکنند.
این داستان، نه تنها روایتی از فداکاری و شجاعت در دل محرومیت است، بلکه تصویری واقعی از زیبایی انسانیترین لحظات در پزشکی است: نجات زندگی، حتی وقتی همه چیز تمامشده به نظر میرسد…