
لطفاً خودتان را معرفی کنید. محمد دشتی هستم. تحصیلات پایه من در رشته پرستاری بوده، اما از سال ۱۳۹۵ به عنوان مجری ـ نویسنده با صدا و سیما همکاری داشتم. این همکاری تا زمان شیوع کرونا ادامه داشت. در حال حاضر نیز مدتی است که مسئول روابط عمومی بیمارستان شهید صدوقی یزد هستم؛ یکی از بزرگترین بیمارستانهای شرق و جنوب شرق کشور.
بفرمایید در طی دفاع ملی ۱۲روزه چه اقداماتی داشتید که دانشگاه علومپزشکی شما را به عنوان یکی از افراد شاخص این مقطع معرفی کرده است؟ به نظرم اقداماتی که در حوزه پیشگیری انجام شد، مورد توجه قرار گرفت. یکی از این اقدامات، تولید محتواهایی بود که در آن شرایط بحرانی میتوانستند مؤثر باشند. از جمله محتواهای علمی در زمینه روانشناسی، نحوه برخورد با کودکان، تغذیه در زمان جنگ و توصیههایی که میتوانست به آرامش عمومی کمک کند. دومین اقدامی که پیگیری کردیم، تولید محتوایی بود که بدون انتشار اخبار اضطرابآور از جنگ، حس میهندوستی و وطنپرستی را در مردم زنده نگه دارد. کلیپها و پوسترهایی طراحی شد و فضاسازی مناسبی انجام گرفت. از آنجا که من مسئول روابط عمومی بیمارستان بودم و مدرک کارشناسی ارشد روابط عمومی بحران دارم، در جلسات هماهنگی، مانورها و تمرینهای دورهای حضور فعال داشتم. در این فعالیتها افراد زیادی مشارکت داشتند. در روزی که استان یزد مورد حمله قرار گرفت، بلافاصله بعد از اطلاع، در محل حاضر شدم و تا ۲۴ ساعت بعد در بیمارستان بودم. اطلاعات و آماری که باید انتقال مییافت، صرفاً از طریق واحد روابط عمومی و طبق چارتی که داشتیم، منتشر میشد. اگرچه تحت فشار بودیم، اما مقاومت کردیم و فقط اطلاعات رسمی را در اختیار رسانهها گذاشتیم. همزمان، چون پرستار هم هستم، در زمینه بالین، مدیریت صحنه، و اطمینان از اینکه هیچ بیماری از قلم نیفتد، فعالیت کردم. پس از آن نیز کار ثبت و مستندسازی را آغاز کردیم. با مصاحبهها و تصاویری که اجازه انتشار داشتند، در حال تولید مستندی درباره جنگ هستیم و این کار را تا دو، سه روز بعد از ترخیص همه بیماران ادامه دادیم.
در روز حمله دشمن، شرایط چگونه بود؟ از نظر امکانات و وضعیت همکاران توضیح بفرمایید. بیمارستان ما در نزدیکی محل حمله دشمن قرار داشت. به دلیل فعالیتهای محتوایی و آمادگی ذهنی که از قبل ایجاد شده بود، بهمحض وقوع حادثه کمبودی از نظر نیروی انسانی نداشتیم. حتی شاهد ازدیاد نیرو نیز بودیم، چون بسیاری از همکاران برای کمک مراجعه کردند. نامنویسی انجام شد و بر اساس نیاز، تعدادی از آنها وارد سیستم درمانی شدند. اورژانس بلافاصله تخلیه شد و بخشها آماده پذیرش بیماران شدند. دو بخش را از قبل با ۵۰ درصد ظرفیت خالی نگه داشته بودیم که همان لحظه بهطور کامل تخلیه شدند. از زمان حمله تا حضور تمام اتندهای جراحی و ارتوپدی در بیمارستان، حداکثر یک ساعت طول کشید. ما بین ۵ تا ۱۰ استاد جراحی و حدود ۱۰ استاد ارتوپدی داشتیم که در شرایط عادی هم پیدا کردنشان کار سادهای نبود، اما همکاری بسیار خوبی داشتند و بلافاصله حاضر شدند. خوشبختانه از نظر تجهیزات مشکلی نداشتیم. اتاق عمل بلافاصله فعال شد و همان ساعت، چهار یا پنج عمل جراحی انجام گرفت. به لطف جلسات آمادگی قبلی، آماده چنین روزی بودیم و پیشبینی میکردیم که آتش جنگ به استان یزد هم برسد.
اگر نکته دیگری درباره دفاع ملی ۱۲روزه هست که مایلید منتشر شود، بفرمایید. در مورد جنگ ۱۲روزه، همهچیز روشن و مشخص است. چیزی که دستکم در بیمارستان ما با حدود دو هزار پرسنل مشاهده شد، این بود که با وجود تفاوتهای سیاسی و فکری میان افراد، در آن روز کوچکترین تفاوتی بین آنها احساس نمیشد. گویی این جنگ، بسیاری از مرزبندیها و دیوارهای ذهنی بین آدمها را از بین برد.