
با سلام، لطفاً خودتان را معرفی کنید.من یوسف مجاهدکیش هستم، پرستار در بیمارستان امام خمینی اسلامآباد غرب، استان کرمانشاه.
از شما بهعنوان فردی که حضوری فعال در جنگ تحمیلی ۱۲روزه داشتهاید، نام برده شده است. میشود از شرایط آنموقع بگویید؟ چه اقداماتی انجام دادید و چه خاطراتی دارید؟بیمارستان ما چون بزرگترین بیمارستان شهرستان است، معمولاً بیماران شهرستانهای همجوار را هم پوشش میدهد. در ایام جنگ، مجروحان زیادی از منطقه خودمان و شهرهای سرپل ذهاب و کرند غرب به بیمارستان ما منتقل شدند، چون تقریباً همه مناطق شهرستانمان مورد حمله واقع شده بودند. تعداد زیادی مجروح و مصدوم آوردند، و ما هم تلاش کردیم وظیفهمان را انجام دهیم. چون منزل من در کرمانشاه است، فقط یکبار که شهر مورد حمله قرار گرفت آنجا بودم، اما بقیهی روزها سر شیفت و در بیمارستان بودم.
در آن شرایط ممکن بود کسی فکر کند بهتر است به منطقهای امن برود و مثلاً سرِ کار نرود. شما دچار این افکار نشدید؟ یا خانوادهتان نگفتند که نروید چون خطرناک است؟من متأهل هستم و دو فرزند هم دارم. خانوادهی پدرخانمم خیلی کمک کردند، از این لحاظ که همسرم و بچههایم در کرمانشاه ماندند و من بیشتر در بیمارستان بودم. ما حتی شیفتهای ۲۴ ساعته میرفتیم تا ترددمان کمتر باشد و بیشتر بتوانیم در بیمارستان حضور داشته باشیم و کمک کنیم. آمادهباش هم بود. حتی رئیس بیمارستانمان، آقای دکتر زاهی، بندهخدا، حتی وقتی شیفت هم نداشت، شبانهروز در بیمارستان بود و آنجا مقیم شده بود.
یعنی همسرتان مثلاً نگفت خطرناک است، نرو؟خدا را شکر همکاری کردند. البته بیشتر خانوادهی همسرم پشتیبانی میکردند. همیشه حمایت کردند. همسرم و بچهها در کرمانشاه بودند و من بیشتر شیفت میآمدم. شیفتهای ۲۴ ساعته میگذراندیم، یا وقتی آمادهباش اعلام میشد، گاهی دو سه ساعت یا حتی بیشتر، مازاد بر شیفتمان در بیمارستان میماندیم. در این ۱۲ روز چنین شیفتهایی داشتیم و واقعاً برایمان مهم بود که به مجروحان و مصدومان کمک کنیم.
در آن لحظات چه چیزی به شما انگیزه میداد؟ فکر مردم بودید؟ فکر خاک ایران بودید؟من بهخاطر سنم، برای اولین بار بود که شرایط جنگ را از نزدیک تجربه میکردم. قبل از آن، بیشتر چیزهایی که دربارهی جنگ شنیده بودیم، از فیلمها یا روایت دیگران بود و خودمان بهصورت مستقیم تجربهای نداشتیم. اما وقتی این هجوم وحشیانهی دشمن اتفاق افتاد، آن حس وطنپرستی و احساس مسئولیت نسبت به هموطنان را کاملاً درک کردیم. قبل از آن، این مفاهیم بیشتر در حد شنیدهها و فیلمها بود، ولی این بار خودمان بیواسطه آن را تجربه کردیم و تلاش کردیم برای کشور و مردم خوبمان مفید باشیم.