
در نگاه اول شاید طبیعی باشد که اولین فرزند یک زوج جراح، جراح شود اما واقعیت این است که درباره دکتر آسیهسادات فتاحی معصوم چندان هم قابل پیشبینی نبود چراکه از رشته دبیرستان تا تخصص، همه گام به گام با علاقه و انتخاب خودش پیش رفت و چه بسا همین انتخاب آگاهانه بود که سبب شد باوجود همه چالش ها نه تنها دوام بیاورد بلکه جلودار هم باشد و اولین ها را رقم بزند؛ از اولین دارنده فلوشیپ جراحی انکولوژی در شرق کشور تا اولین استادتمام خانم رشته جراحی عمومی و مشارکت در راهاندازی فلوشیپ جراحی سرطان در مشهد. دکتر فتاحی که طی 16سال خدمت درخشان خود در دانشگاه علوم پزشکی مشهد تاکنون بیش از 130 طرح و مقاله پژوهشی ارائه داده و مسئولیتهای متعددی نیز بر عهده داشته است، در ادامه جزئیات مسیر طی شدهاش را برایمان شرح می دهد.
از کوچه علوی مشهد تا دبیرستان علوی تهران
آسیه سادات، اولین فرزند دکتر سیدحسین فتاحی معصوم و دکتر قدسیه سادات علوی، زوج جراح مشهدی بود که سال 1355 در محله سراب و کوچه ای به نام دایی شهیدش متولد شد؛ گرچه بعد از او خدا هفت فرزند دیگر نیز به والدینش هدیه داد اما در این بین فقط آسیه سادات و یکی از برادرانش حرفه پدرومادر را ادامه دادند. خودش می گوید: «مادر، جراح زنان بود و پدر، جراح قفسه سینه بنابراین از همان کودکی با دنیای پزشکی آشنا بودم؛ تلخ و شیرین و سختی ها و مشکلاتش را از نزدیک لمس کرده بودم ولی با همه این ها علوم تجربی مثل زیستشناسی و شیمی را دوست داشتم؛ والدین اختیار را به خودم داده بودند و معلم ها هم پیشنهادشان رشته ریاضی فیزیک بود چون در این دروس هم قوی بودم اما خودم تجربی را انتخاب کردم».
چهار سال بیشتر نداشت که پدر و مادر همراه گروه پزشکان اعزامی از مشهد راهی جبهه دفاع مقدس شدند؛ پس از آن هم طی سال های 60 و 61، پدر برای تبیین برنامه های انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها مدام به تهران رفت و آمد داشت و در 9سالگی آسیهسادات، معاونت جنگ وزارت علوم را عهده دار شد؛ به دنبال آن همه خانواده دو سال ساکن تهران شدند. پس از بازگشت به مشهد طولی نکشید که والدین، برای سومین دوره مجلس شورای اسلامی منتخب مردم مشهد شدند و به این ترتیب سال 70 بار دیگر به تهران عزیمت کردند؛ آسیه سادات هم در گیرودار حال و هوای جنگ، خاموشیها، بمباران ها و بیم و امیدها، دو سال آخر دبیرستان را در دبیرستان علوی تهران گذراند.
از شور و علاقه تا معدل الف/ هرگز پشیمان نشدم
گذشته از علاقه به علوم تجربی، ارتباطات انسانی برجسته میان بیمار و پزشک و حس خوب این ارتباط، دومین دلیل او برای انتخاب رشته پزشکی از بین همه رشته ها بود؛ «سال 73 با رتبه 640 وارد رشته پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی ایران شدم؛ همان سال اول برخی همکلاسی ها سر کلاس آناتومی عملی و تشریح جسد و … حالشان بد می شد ولی من با علاقه دنبال می کردم و هرگز از انتخابم پشیمان نشدم؛ همیشه صندلی جلو کلاس مینشستم، جزوه های رنگارنگ می نوشتم و حداقل میزان غیبت را داشتم که حاصلش شد معدل الف دوره پزشکی عمومی».
چنین شوق و علاقه ای، طبعا ازدواجش را هم با حرفه پزشکی گره زد و سال 76 از طریق همکاران پدر، با همسرش که دستیار ارتوپدی بود، آشنا شده و ازدواج کرد؛ به همین دلیل از علوم پزشکی ایران مهمان دانشگاه علوم پزشکی مشهد شد؛ در حالی که پدر و مادر هر دو عضو هیات علمی این دانشگاه بودند.
کارآموزی جراحی از 10سالگی/ تنها ورودی خانم جراحی مشهد
«در 10سالگی یک روز که در حیاط خانه پدربزرگ مشغول بازی با بچه ها بودیم، ناگهان خواهر سهچهار سالهام زمین خورد و چانهاش زخمی شد؛ پدرم به جای بردن او به بیمارستان، فورا یک ست بخیه آورد که خودش در خانه بخیه کند؛ همه بچه ها از ترس در طبقه پایین خانه پنهان شده بودند ولی من پیش بابا رفتم تا ببینم بخیه زدن چطور است. بعد برای بچه ها تعریف کردم که برخلاف تصور ما، سوزن بخیه مثل سوزن خیاطی، صاف نیست نیمدایره است و راحت می شود بخیه زد و…. آن ها سرزنشم کردند که خیلی سنگدل هستی! چطور طاقت آوردی بخیه خوردن خواهرت را ببینی؟! ولی من از این تجربه خوشحال و راضی بودم.» اولین چیزی که در پاسخ به سوال «چرا تخصص جراحی؟» به ذهنش میرسد، این خاطره است که با هیجان همان روزها تعریف میکند و ادامه میدهد: «جراحی را دوست داشتم چون نتیجه و تاثیر کار در آن زود دیده می شود در حالی که در تخصص های دیگر اینطور نیست. این شد که قاطعانه انتخابش کردم و سال 80 در حالیکه فرزند اولم شش ماهه بود، در آزمون تخصص با رتبه 10 کشور (بین خانمها) پذیرفته شدم. در بین همه ورودی های جراحی آن سال در علوم پزشکی مشهد فقط من خانم بودم؛ حتی الان هم ورودی های خانم این رشته هنوز کم است و از بین 50 عضو هیات علمی رشته جراحی، فقط سه نفر خانم هستند اما با همه چالش ها پای کار ماندم و اولین استادتمام خانم دانشکده پزشکی در این رشته هم شدم.»
پذیرش در فلوشیپ دانشگاه ماساچوست با دو فرزند
دکتر فتاحی معصوم سال 85 به خاطر فرصت مطالعاتی همسرش، همراه او رهسپار ماساچوست امریکا شد البته آن زمان فلوشیپ رشته خودش هم در ایران نبود؛ «بعد از قبولی در امتحان بورد، عازم امریکا شدیم و سه ماه بعد در دانشگاه ماساچوست جنرال هاسپیتال امریکا که زیرنظر دانشگاه هاروارد است، برای فلوشیپ جراحی سرطان پستان مصاحبه دادم و پذیرفته شدم. در عین حال با وجود غریب بودن، فرزند چهارساله و تولد فرزند دوم و نداشتن حمایت خانواده، شرایط سختی بود خصوصا که مهدکودک هم هزینه بالایی داشت و فقط یک سال توانستیم استفاده کنیم.»
اولین عضو هیات علمی دارای فلوشیپ جراحی انکولوژی در مشهد
سال 87 پس از بازگشت به وطن، یک دوره تکمیلی جراحی سرطان را هم در تهران گذراند و در حالی که فلوشیپ جراحی سرطان تازه در ایران راه اندازی شده بود و فقط دو نفر دیگر در فلوشیپ این رشته در کشور وجود داشت، به عنوان اولین عضو هیات علمی علوم پزشکی مشهد که دارای فلوشیپ جراحی سرطان است، مشغول خدمت در این دانشگاه شد و تا هفت سال بعد که به تدریج همکاران دیگری با این فلوشیپ به گروه جراحی سرطان وارد شدند، اولین دارنده فلوشیپ جراحی انکولوژی در شرق کشور بود.
او که عطش آموختن و رشد و پیشرفت در رشته موردعلاقه اش را داشت، هرجای دنیا که مطلع می شد در رشته جراحی حرف تازه ای برای گفتن دارند، حضور می یافت؛ از جمله سال 94 و 95 که دوره کوتاه مدت پرتودرمانی حین عمل (یک روش جراحی خاص سرطان پستان که در آن بعد از برداشتن توده، همزمان پرتودرمانی هم صورت می گیرد) را در فرانسه و آلمان گذراند و سال 96 هم دوره انکوپلاستی پستان امریکا را به مدت سه ماه گذراند.
از راه اندازی فلوشیپ جراحی سرطان در مشهد تا آموزش و تدریس
این جراح خستگیناپذیر که سال 93، دانشیار و امسال با سه فرزند، استادتمام شده است، سال 99 به کمک همکاران خود فلوشیپ رشته جراحی سرطان را در مشهد (به عنوان سومین شهر بعد از تهران و شیراز) طراحی و تاسیس کردند تا دیگر نیاز نباشد علاقمندان این رشته حتی به تهران بروند چه رسد به خارج کشور. دکتر فتاحی معصوم همچنین طی 16سال تدریس در مقاطع مختلف از جراحی عمومی و فیزیوپاتولوژی تا کارآموز، کارورز، دستیار جراحی و فلوشیپ تاکنون صدها دانشجو و هفت دستیار فلوشیپ جراحی سرطان را آموزش داده است.
او «منتورشیپ» را مهمترین شاخص استاد موفق معرفی می کند و می گوید: «منظور این است که استاد برای دانشجو یک الگوی جامع و مناسب در زمینه های علمی، اخلاقی و رفتاری باشد؛ در کنار این مهم، علاقه داشتن به رشته، وقت گذاشتن برای آموزش و بهروز بودن (هم در محتوا و هم در روش تدریس) نیز نقش موثری در موفقیت استاد دارند».
از چالش ها و فرازو نشیب های این سال ها که می پرسم، مثل سایر خانمهای شاغل، عمده مشکلاتش به نبود تسهیلات و زیرساخت های حمایتی از مادران شاغل برمیگردد؛ «زمانی که اینترن بودم در حال بارداری ناچار بودم سر جراحی حاضر شوم. بعد هم که پسرم دنیا آمد، سال اول رزیدنت بودم؛ از طرفی برخلاف طرح پزشکی عمومی، مرخصی زایمان به ما تعلق نمی گرفت؛ چون طرح ضریب کا، آییننامه وزارتخانه است نه آییننامه مجلس، ما را به عنوان کارمند دولت نمی شناسند (که مرخصی مان مثل آن ها باشد) در نتیجه برای زایمان فقط یک ماه مرخصی استعلاجی داشتم؛ اگر مرخصی بیشتر می خواستم باید قید قبولی تخصص را می زدم و سال بعد دوباره آزمون می دادم. به این ترتیب همسر و مادرم ناگزیر پسرم را بیمارستان می آوردند تا بین کار بتوانم شیر بدهم».
کمتر خانمی سراغ جراحی می رود/ نگرش به جراحان خانم؛ از تردید تا باور
از این ها گذشته، اینطور که دکتر فتاحی می گوید، جراحی هم رشته سختی است و حامیان خودش را دارد؛ مثل رشته پوست یا رادیولوژی که زمان او، تخصص های تاپ بودند، خیلی پرطرفدار نیست؛ خصوصا خانم ها به دلیل روحیاتشان کمتر سراغش می روند؛ «گرچه عمر حضور خانم های ایرانی در پزشکی مدرن به حدود یک قرن میرسد اما جراحی آنقدر دشوار است که حتی در کل دنیا هم تعداد کمی از خانم ها وارد آن می شوند. همین مساله باعث شده پذیرش حضور و فعالیت خانم ها در این رشته برای آقایان سخت باشد؛ نسبت به مهارت، توانایی تعداد عمل ها، کشیک ها و پاسخ به مراجعان بدحال توسط خانم ها تردید و مقاومت داشته باشند به حدی که وقتی می خواستم از استادیاری به دانشیاری ارتقا پیدا کنم، همکاران آقا می گفتند هنوز زود است، باید چند سال دیگر کار کنی و قویتر شوی تا موافقت شود و همین فضا باعث شد دیرتر اقدام کنم. فراموش نمی کنم روزهای پایانی اینترنی را که یکی از اساتید که مدیرگروه جراحی بود، از من پرسید دوست داری چه تخصصی را انتخاب کنی؟ و من با اینکه در آزمون رزیدنت با نمره خوبی قبول شده بودم و مطمئن بودم همان اولین انتخابم که جراحی مشهد است، قبول می شوم، در پاسخش نگفتم جراحی را می خواهم، چون نگران بودم هم به خاطر خانم بودن و هم بارداری ام، اجازه ورود به رزیدنت جراحی را ندهند. از طرفی من برای جلب نظر اساتید و اینکه اثبات کنم خانم ها هم می توانند در این رشته موفق باشند، خارج از برنامه مصوب، در بیمارستان های دیگر نیز کشیک می رفتم و تجارب بیشتری کسب می کردم. به لطف خدا حالا نگاه آقایان بهتر شده است تا جایی که یکی از اساتیدم گفت: “15سال پیش وقتی درخواست دادید عضو هیات علمی گروه جراحی شوید، فکر میکردم به عنوان خانم نیاز چندانی به حضورتان نباشد ولی حالا می بینم بد که نیست، خوب هم هست. راستی چرا برای دبیری جامعه جراحان کاندید نمی شوید؟!”».
بیش از 130 فعالیت پژوهشی پیرامون مسائل روز جراحی انکولوژی
دکتر فتاحی که باتوجه به نیاز و مطالبه بیماران، بیشتر روی سرطان پستان تمرکز دارد، تاکنون در تالیف دو کتاب «سرطان و حاملگی» و «تصمیمگیری بالینی در جراحی زنان» مشارکت داشته و 64 مقاله نیز در نشریات داخلی و بینالمللی به ثبت رسانده است. او علاوه بر این مجری یا همکار 72طرح پژوهشی پیرامون روش های درمانی و علل ماستیت گراتولوماتوز، سرطان پستان، ژنتیک سرطان، روش های درمان کم تهاجمی جراحی و پرتودرمانی پستان، هوش مصنوعی و تشخیص و درمان سرطان پستان (جهت کاهش عوارض) بوده و در40 پایاننامه تخصصی جراحی و پزشکی عمومی نیز به عنوان استاد راهنما و مشاور نقشآفرینی داشته است.
ثبت رجیستری بیماری ماستیت گراتولوماتوز در استان، نگارش کوریکولوم و همکاری در راهاندازی فلوشیپ جراحی لاپاراسکوپی در دانشگاه، از دیگر سوابق علمی پژوهشی دکترفتاحی معصوم در کنار دهها مسئولیت اجرایی و فرهنگی او می باشد.
افتخارات علمی، فرهنگی و آموزشی
عضو جامعه جراحان ایران و دبیر انجمن علمی جراحان عمومی خراسان، افتخارات بسیاری را نیز در عرصه های فرهنگی، آموزشی رقم زده است که از آن جمله می توان به استاد برگزیده دانشگاه در سال 92، بانوی برتر هیات علمی از نظر سایتیشن (میزان ارجاعات مقالات وزارت علوم)، برنده جایزه فناوری پژوهشی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، رتبه نخست کشوری در جشنواره شهید مطهری سال 91، رتبه های دوم و سوم استان در جشنواره شهید مطهری طی دهه 90، برگزیده جشنواره ماهبانو و نیز اولین دوره نخبگان جمعیتی دانشگاه علوم پزشکی مشهد اشاره کرد.
دکتر فتاحی معصوم، علاقه را مهمترین رمز موفقیت خود می داند چراکه سبب شده نه تنها با سختی های رشتهاش کنار بیاید بلکه لذت هم ببرد و همواره درصدد پیشرفت باشد؛ بر همین اساس از جوانان می خواهد در انتخاب رشته، نهایت دقت و شناخت را لحاظ کنند.
هیچ جای دنیا نمی توانم مثل ایران اثرگذار باشم/ لزوم تقویت سیاستهای تشویقی برای پیشگیری از مهاجرت
او در پاسخ به سوالم درباره امکان مهاجرتش به خارج کشور، میگوید: «تاکنون به مهاجرت دائم فکر نکرده ام چون از نظر فرهنگی اجتماعی ایران را دوست دارم. از طرفی همین فعالیت های اینجا را اگر در امریکا انجام دهم، یک پزشک معمولی در سیستم درمانی خواهم بود و اثرگذاری چندانی نخواهم داشت بنابراین در ایران بیشتر می توانم به لحاظ کاری و اجتماعی اثرگذار باشم. هر چند در سال های اخیر شاهد موج مهاجرت به ویژه در میان جوانان هستیم که اغلب به خاطر مسائل شغلی و مالی است؛ نیروهای جوان وقتی می بینند باید تمام وقت در هیات علمی خدمت کرده و در ازای آن حقوق ناچیزی دریافت کنند، انگیزهای برایشان نمی ماند. حتی اعضای هیات علمی هم اشتیاق چندانی ندارند و این روی کارآییشان اثرگذار است. از طرفی دانشگاه برای جبران نیروهایی که مهاجرت کردهاند، ورودی ها را افزایش داده است؛ در حالی که به کمبود و جوابگو نبودن زیرساختهای افزایش تعداد دانشجو، مثل کلاس ها، تعداد بیمار، آزمایشگاه و… توجهی ندارد و این وضعیت در آینده نزدیک یک بحران آموزشی را رقم می زند. همه این ها در حالیست که دست کم با اعمال سیاست های تشویقی برای حمایت از هیات علمی و جایگاه تدریس و آموزش، می توان بخش عمده ای از مسائل را مرتفع کرد و سپس به راهکارهای بلندمدت پرداخت».
اولویت با آموزش است ولی زمان نداریم/ سیاستگزاری مان در حوزه پژوهش باید بومی باشد نه تقلیدی
عضو مرکز تحقیقات جراحی کم تهاجمی، درباره رابطه حوزه های آموزش، پژوهش و درمان و اولویت بندی آن ها معتقد است: «از دیدگاه من به عنوان یک معلم، اولویت با آموزش است، در غیر این صورت چند سال دیگر با بحران آموزش پزشکی مواجه می شویم؛ هرچند در شرایط کنونی، اساتید برای آموزش هم زمان کافی ندارند چه رسد به پژوهش؛ زیرا باتوجه به مناسبتر بودن هزینه درمان در مراکز دولتی، تعداد مراجعان این مراکز بالاست و باعث می شود زمان اساتید بیشتر صرف درمان شود. برای اصلاح این وضعیت، تسهیل روند جذب نیروهای آموزشی در دانشگاه و نیز تقویت توجه و مشوق های مادی و معنوی برای اساتید می تواند در کوتاه مدت منشأ اثر واقع شود اما در بلندمدت، نیازمند تجدیدنظر در سیاست های کلان و سطوح بالا هستیم؛ سیاستگزاری و رویکرد ما در حوزه پژوهش نباید شبیه دانشگاه های جهان اول باشد و دقیقا مدل آن ها را کپیبرداری کنیم که ارزشگذاری پژوهش ها صرفا بر مبنای معیارهای غربی یا بینالمللی باشد؛ بلکه آنچه در پژوهش ها لازم است اهمیت داشته باشد و ملاک ارزشیابی قرار گیرد، کاربرد و تاثیر آن ها در حل مسائل بومی است ولو اینکه صرفا در نشریات داخلی به چاپ رسیده باشند. همین ارزشگذاریهای غیربومی برای تولیدات پژوهشی، از یک سو هزینه پژوهش را افزایش و از سوی دیگر انگیزه انجام آن را در پژوهشگر کاهش می دهد. از طرفی بهتر است بگذاریم پژوهشهای گران را که به تولید یک دارو یا محصول گرانتر نیز منتهی می شوند، همان دانشگاه های تراز اول جهان انجام دهند و ما بیشتر به پژوهش های پایه متناسب با نیاز خودمان بپردازیم؛ خصوصا که تاکنون حتی در سطح وزارت نیز بودجه ها اول به حوزه درمان اختصاص یافته و بعد آموزش و نهایتا اگر چیزی مانده به پژوهش رسیده است؛ در حالیکه این حوزه ها مثل حلقه های زنجیر به هم پیوسته هستند و لازم است از سهم خود برخوردار شوند.»/